أین عمار بعد از یک سال....
اول از همه این که ولادت یگانه منجی عالم بشریت مبارک و در ادامه:
یک سال پیش در چنین روزی اولین جرقه های عمار و روشنگری در
صحبت های رهبر انقلاب زده شد.در صحبت هایی در جمع اعضای دفتر و سپاه حفاظت ولی امر.
اکنون یک سال از این ماجرا گذشته است.بعد از مدتی صوتی به
نام أین عمار به وسیله سایت ایشان انتشار پیدا کرد که بسیار تاثیر گذار شد و منشاء
حرکت های بعدی گردید.شاید بعد از صحبت های اولیه این کلیپ صوتی بیشترین تاثیر را
بر من به عنوان یک مدعی عمار بودن گذاشت.شاید اکنون بعد از یک سال فرصت مناسبی
برای بررسی تحقق این صحبت ها باشد.
نخبگان
برای همه ی ما مسلم و مشخص است که روی اصلی این سخنان
نخبگان فکری جامعه بودند ،کسانی که به گفتن آنچه به نظرشان حق می رسید فراخوانده
شدند.من و امثال من فقط یک دانشجوی ساده و معمولی بودیم و هنوز هم هستیم و با توجه
به جایگاه و میزان نفوذ خود در مقابل گفته و اعمال خود مسئول و پاسخگو هستیم و یقینا
با توجه به توان خود در روز حساب مواخذه خواهیم شد ولی یقینا نخبگان شرایط یکسانی
با ما ندارند.هر که بامش بیش ،برفش بیشتر...
معیار ها چه بود؟
هنوز مدتی نگذشته بود که عمارها برای ثبت وبلاگ به سرویس
های ارائه دهنده هجوم بردند و پیدا کردن نام عمار برای وبلاگ به گوهری نایاب تبدیل
گشت ،من نه با نام عمار بلکه با نام دورغها شروع کردم و خوشحال از پویایی جوانان
پیرو رهبر ،البته یقینا نام ها مهم نیست ،مهم منطبق بودن اعمال و گفتار ما بر کلام
رهبری است(اگر ادعایی داشته باشیم) اما امر مهمی که بعد این یک سال باعث نگرانی
است ،کلیشه شدن و فراموش شدن اصل ماجراست.
عمار قرار بود چه کار بر زمین مانده ای انجام دهد؟
رهبری در مورد عمار چه صفت هایی به کار بردند ،تبیین حقیقت
،گره گشایی ذهنی ،تعمیر ذهن های خراب البته نه در خود بلکه در دیگران ،پرهیز از
گفت و گوهای تقلیدی ،انجام بحث های استدلالی و...
عمار بین جمعیت می رفت و شبهه زدایی می کرد ،عمار منتظر
سوال کننده نمی نشست.عمار آنچه که به نظر خود حق می آید بیان می کند البته تمام
سعی این است که تمام تلاش خود را برای رسیدن به حق انجام دهیم.اما متاسفانه عمار
هم مثل سایر صحبت های آقا برای بعضی کلیشه شد ،حرف شد ،مد شد...
چرا خیلی از افراد دوست دارند کار تکراری انجام دهند؟ آیا
انتشار عکس و صحبت های آقا کاری عمار گونه است؟ کاری که سایت رهبری بهتر از هر
فردی از عهده اش برمی آید!
چرا جان کلام فراموش شد؟ عمار یک شعار و پز نیست ،وظیفه
بزرگ و حیاتی است ،این صحبت را به تمام شئون می توان توسعه داد؟
نخبگان عزیز و ساکت ،علمای حوزه ،اساتید دانشگاه ،آقای صدا
و سیما ،مدیران مسئول سایت ها ،مدیران مسئول روزنامه ها و.... همه شما در زمینه
کاری خود باید عمار باشید ،نه با پز و ادعا ،باید به شبهات جواب داد.
بیائیم یک سر با هم به مدارس بزنیم ،مدارسی که همه روزه
هزاران شبهه اعتقادی در بین بچه های ما ایجاد میشود ،"کی گفته خدا داریم؟" ،"قرآن تحریف
شده!" ،"چرا من باید اجباری مسلمون باشم؟" ،"چرا من اگه از
اسلام برگردم ،اعدام میشم" و هزاران سوال و شبهه دیگر که شاید برای یک فرد با
اندکی اطلاعات اسلامی خنده دار و خرد به نظر برسد ولی آیا برای یک نوجوان 12-13
ساله که هیچ پاسخ روشنی در جواب نمی شنود اینگونه است؟
پس مسئول پاسخ به این سوال ها کیست ،چرا صدا و سیما کاهلی
می کند؟
شبهه ای انتخاباتی مطرح میشود بعد کمتر از یک سال(چند ماه قبلتر بود) وزارت کشور هنوز خود
را مسئول پاسخگویی به شبهات نمی داند! سوالهایی که خود جوابش را می دانست ولی
حوصله ی پاسخ گویی نبود!
عدم پاسخگویی ای که بیشتر به نفع فتنه گران شد تا نظام!
در این یک ساله فعالیت من با پرچم عمار که مدتی با وبلاگ
نویسی و قبل تر با بحث ها در کانون های گفتمان سپری شد ،هر روز ،هر هفته ،هر ماهی
نگذشت که مگر از من برای بحث و گفت و گو
در کانون ها و شبکه های اجتماعی درخواستی نرسد این به چه معناست؟
قطعا به معنای قوی بودن من نیست ،بیانگر یک واقعیت است که
عمار نیست ،عماری که به سوالات پاسخ دهد ،در همه زمینه ها ،به عبارتی دیگر عمار
هست ولی پای کار نیست ،عمارهایی که فضای مجازی و جوان های امروزی را نادیده می
گیرند و باور ندارند.عمار هایی که اطلاعات خود را قفل زده و نگهداری می کنند ،تا
چند سال می توان اکثر ساعات شبانه روز فعالیت کرد؟
چند نفر عمار ،چه توانی برای مبارزه با این همه شبهه را
دارند؟ چرا من همه روزه برای پاسخ به سوالات مختلف باید مثل دانشمندان قدیمی در هر
رشته ای ماه ها و روز ها تحقیق و فعالیت کنم که بلکه جوابی مستدل و در خور به شبهه
بدهم؟
به راستی در حوزه های مختلف به قدر کافی انسان شریف و مطلع
نیست؟که حتما هست ولی دغدغه کار نیست.
چقدر جوان و نوجوان ساده فقط به خاطر سوالهای بی جواب ساده
کم کم ذهن هایشان شکل می گیرد ،جوانی که شاید بدقلقی کند ،توهینی کند ،دلی بشکند
ولی کیست نداند که مقصر این مسائل کسی نیست جز خود ما! چه کسی باید به سوالها این
جوان ها پاسخ دهد؟ جز این است که علت این اشتباهات به خاطر کم کاری ها و سستی ها
خود ماست؟
جوانی که به محبت احتیاج دارد بگذارید اگر توهینی هم می کند
بکند ،جز این است که با توهین ها می توان تمرین صبر کرد؟ عیبی ندارد اگر سخن درشتی
هم گفت به پای جوانی گذاشت و دم نزد؟ پاسخ درشتی نرمی است با محبت است که می توان
دلها را تسخیر کرد...
قبول دارم که همیشه تحمل توهین راحت نیست شاید من هم چند
دفعه ای از کوره در رفته باشم ولی بعد از مدتی توهین شنیدن ،صبر متاع گرانقدری است
که خدا به انسان می دهد.
به خدا قسم روزی همه ی ما به خاطر کاستی ها و کسلی ها و
تنبلی ها مواخذه خواهیم شد ،من شبها با وجدان راحت می خوابم که تقریبا از تمام
سلول ها بدنم برای حرف رهبرم مایه گذاشتم ،عرصه قشنگی است جنگ نرم ،جنگی که برای
من اغلب جنگ یک به چند بود ،که این چند از چند نفر تا چند صد نفر یا گاها چند هزار
نفر تبدیل می شد.
جنگی که کسی از مجاهدت های تو خبری ندارد جز خدا ،کسی به تو
مدال افتخار نمی دهد جز خدا ،برای جنگ به تو کارت نمی دهند ،فرزندانت از سربازی معاف
نمی شوند! از خالصانه ترین کارهاست.مثل اکثر جوان های صادق و مؤمنی که 8 سال جنگیدند.جنگی
است که سابقه نمی شود ،برای سربازی ات کاری نمی کند که احیانا عجب شیر نیفتی! قشنگی
اش به همین است ،مزدی نباشد شیرین تر است.
شبها و روزها می
گذرد با یاد خدا و مظلومیت رهبر ،شبها و روز ها با غم و ناراحتی برای کسانی که از
سر جهالت تو را آماج همه گونه تهمت و توهین قرار می دهند و تو به جای تلافی غصه می
خوری و بعضا اشکی هم می ریزی ،شبها و روز
هایی که با دعا گذشت ،دعا برای کسانی که در روز به تو دشنامی دادند در شب ،دعا
برای کسانی که آروزی مرگ تو را داشتند و تو نمی دانستی که به کدامین جرم آماج این
همه تهمت هستی...
شب و روز هایی که نمی گذشت مگر تیر و ترکش تهمت و توهینی به
جسم ات می نشست و به جز خدا کسی شاهدت نیست ،من از دست ها و چشم ها و اعضای بدنم
تشکر می کنم ،دست هایی که به لطف خدا شفا یافت که اندکی وقف ولی خدا شود ،چشمانی
که شفا یافت که رهبرم بی عمار نشود ،این یک سال گذشت و به سختی گذشت ،درد های این
یک سال سالها بر تنم خواهد بود و طبیبی نیست جز یار...
یاری که فقط در رمضان و فاطمیه برای ما قابل روئیت است ،خدا
را شکر که ماه رمضان نزدیک است.
بشکست اگر دل من به فدای چشم مستت سر خُمِّ می سلامت، شکند اگر سبویی
روزگاری است که رهبر به کارگر احتیاج دارد وگرنه به قدر
کافی عاشق دارد ،عاشق پای کار افضل است.
انگیزه من از بیان این صحبت ها ،سخنان خود رهبری است که
فرمودند:
آن چیزی که من در این جمع خواستم عرض بکنم، همین مسئلهی
انگیزههاست. کارهای
خوب، کارهای بزرگ، فقط با انگیزههای ممتاز و از اعماق دل برآمده انجام میگیرد.
کارهای بزرگ را به صورت دستوری و تشریفاتی و اداری و اینها نمیشود انجام داد. کار
مقرراتی و دستوری، در همان حد کار متعارف انجام میگیرد؛ در صورتی که کار برجسته و
ممتاز، تابع انگیزه است. آن کسی که از لحاظ کمیتِ کار خیلی وقت خود را صرف میکند و
از وقت استراحتِ خودش میزند، انگیزهی بالائی دارد؛ این یک چیز برجستهای است. ما
چنین روحیهای را دیدهایم؛ در همین جا هم هست. در طول این سی سال، بنده در جاهای
مختلف که بودم - چه در زمان ریاست جمهوری، چه قبل از آن در نیروهای مسلح و جاهای
دیگر - از نزدیک کسانی را مشاهده کردهام که واقعاً تعطیلی نمیشناسند، استراحت
نمیشناسند؛ مایلند همهی لحظاتشان را صرف همین کاری که بر عهدهی آنها محول است،
قرار بدهند. البته من همین جا به شما عرض بکنم؛ موافق اینجور کار کردن نیستم.
بنده معتقدم کار بایستی جوری برنامهریزی و تنظیم بشود که
انسان بتواند به خانوادهی خود، به فرزندان خود، به روابط عاطفی بپردازد؛ خودش را
له نکند. ولی
خوب، بعضی هستند؛ حالا واقعاً یا ظرفیت زیادی دارند، به همه چیز در جای خود
میپردازند و ظرف کار را لبریز میکنند، یا اینکه از جاهای دیگر کم میگذارند و به
کار اضافه میکنند. این حجم کار و کمیت کار است که سنگین و بزرگ و فراگیر است؛ این
یکی از کارهای برجسته است؛ این احتیاج به انگیزه دارد. تا انگیزهی قلبی نباشد،
هیچ کس به خاطر دستور و به خاطر حکم و به خاطر مقررات، اینجور کار نمیکند. گاهی
هیچ کس هم این حجم کار را نمیفهمد.
گویا هنوز بعد از یک سال صحبت های رهبر غریب است...
بیاییم از دستور ها، از سر باز کردن ها و... فاصله بگیریم
یک مقدار کیفی تر کار کنیم و به کمیت فکر نکنیم.نیازها را بشناسیم کارهای تکراری
انجام ندهیم و پویا تر باشیم.